عصر شب به روز نوسان قیمت ها
خریدی وگرنه میشود قیمت ها بالاها
عصر نوسان و برق زدگی عصر آب ماتم عصر حال زدگی
بی حال شدن از قرمزی چشم ها چشم های تاول زده مانیتور و گوشی زدگی
عصر خم شدن قوز شدگی
سر توی گوشی عصر قوز زدگی
عصر درون گوشی مانیتور ها رفتن
عصر مغزهای فیبر نوری زدگی
عصر کشمکش ها عصر درون خود رفتن ها
عصر فنجان زدگی عصر قهوه های فنجان های قهوه ای زدگی
عصر اب شدن آدم بستنی عصر آدم بستنی شدن آدم زدگی
عصر نوسانات مغز عصر بالا رفتن نمره های عینک زدگی
عصر تمدن نوین عصر کلاس های جدید تو خودت با من حرف بزن زدگی
عصر استادهای کوچک شده قد استاد یک متر اما زود فارغ التحصیل زدگی
عصر فشرده خواندن کل تاریخ بشریت در یک روز
عصر فول کنتاک زبان های جهان بلد بودن
عصر کمربند مشکی دان یک آشپزی
قابلمه و آتش و قاشق انگار دفاع شخصی آشپز زدگی
خلاصه کلاس زمین بالا رفت خدا بفرست دان هفت تمام رشته های بافندگی زدگی
ندارد زمین دیگر جایی بفرست یک آدم قد نیم متر اگر نشد آدم آهنی زدن مثل آدم زدگی
حسام الدین شفیعیان
عصر کودک سبیل دارد قد پدر
عصر پدر سبیل ندارد قد پسر
عصر تجربه ی بزرگی در دوماهگی
عصر نوزاد هنوز گریه میکند میگوید گوشی
عصر تجربه رفتن به نه مریخ دورتر جایی که نتوان رفت
عصر بازگشت میمون ها عصر بازگشت دایناسورها
عصر بازگشت محصولات فرهنگی زده روش قدیمی شده بی فرهنگی
عصر دوهزار و دویست سال جلوتر خواستن رفتن
عصر بلد شدن تاریخ مارماهی های جلبکی درون آغازین
عصر پیشرفت نهنگ ها در ساحل
عصر کودکان بزرگ درون قاب تاریخی
عصر بزرگتر شدن زمین عصر فراتر از بزرگی زمین
حسام الدین شفیعیان
زمستان کدام سال هستی
برف باران کدام قرن هستی
فصل سرمای زمین هست تاریخ
عصر تولد تقویم هست تاریخ
فصل اقاقی ها کدام فصل شده هست
باز شدن شکوفه های رنگی
باغچه های بی گل میشود گلهای نوین
هر ادمی میشود آدم جدید
عصر غریبه های سیارات بگردیم درون زمین
ارتباط آدم های سیاره کشف نشده
فضایی قدیمی شده انسان شاید پیشرفته یا پسرفته شده
شاید زمین خود خوابی بود زندگی خوابیو رویایی بود
شاید بیدار شدیم از خواب زمینی خود در خود
شاید زمین هم قصه بود در خود
شاید بازگشتیم به عصر ماقبل خود
عصر درون نور آهنگ خود
عصر برون از خود شدن ها شده ایم
عصر انسان های نو در نو نوتر شده ایم
فصل قصه های نوستالوژی هنوز گرم هست
تا انسان هست قلب هست قصه ها پر رنگ هست
اینجا صد و چند مدار درون خود خفتن شد
زیر مدار صفر آهن خفتن شد
درون سیاره فوتبال گرد زمین
یکی بود و یکی نبودن شد...
حسام الدین شفیعیان