برگ ریزان قصه

خط کش خط بدون کششی که خط بدارد

خطوط بدون خط بدون خط بدون خط کشی

تابلوی بدون رنگ تابلوی بدون ترسیم

ترسیم نشده تکثیر نشده تقسیم نشده

تبدیل نشده تبدیل ندیده تبدیل ندارد تبدیل ها

شاید آدمک  مداد شده کاغذ آدم شده شعر آهنگ شده

شاید شاید ها هم  کاش ها کاشکی ها شده

و تمام فصل ها یک فصل پائیز شده شاید برگ ریزان قصه شده

تخته سیاه پاک شده...

تخته سیاه و دانش آموزی که گچ ندارد

گچ تخته معلم را برف ندارد

خسته معلم پاک کردن ها

تخته هم جای گفتن حرف ها نیست

صدای دانش آموزی که گچ خورده نیست

معلم نیست دانش آموز نیست

کلاس دیروز دگر کلاس نیست

مدرسه نیست تاریکخانه ی خاطرات هست

تابلوی آهنی جایش  تابلوی رنگ کاری شده ی مدرن شستن خاطرات شده

خاطرات جایش کلاس نیست دگر خانه ی زنگ های مدرسه خانه نیست

مدرسه نیست خانه نیست کلاس نیست تابلو نیست...

حسام الدین شفیعیان

شهر آهن زده

مترسک آهن زده

میان آهن غم زده

هیاهوی شلوغی شهر آهن زده

آجرهای یخ زده

آدمک های فقر آهن زده

آهن های زنگ زده

آدم های رنگ زده

شهر خاموشی های بیدار زده

خواب های رویایی خط زده

تئاتر نان آهن آدم جایی در شهر زنگ زده

حسام الدین شفیعیان

گاهی بر عکس همه چیز

خنده های غم زده

غم های خنده زده

لب کج خنده معوج

اخم های خنده وار

خنده های گریه وار

سکوت های معنا دار

معنادارهای بدون سکوت

بی معناهای با معنی گاهی تمام عقربه ها بر عکس حرکت میکنند

حسام الدین شفیعیان

غزل های یکشنبه رو به طلوع دوشنبه

غزل های یکشنبه ی رو به دوشنبه نیامده

غزل های در جا آمده و رفته

مثنوی های خان به خان زندگی

دو بیتی های بیت بیت رفته

شعر نویی در کهن از نو به واژه منگنه شده

تکاندن کلمات بارش جملات پیکره ی مجسمه ی شاعر ریخته در خود

سقوط جملات سقوط جمله سقوط کلمات سطرهای لرزان از کلمات ریخته شده

حسام الدین شفیعیان