فانوس-143-آیاتی از کتاب انجیل مرقس

13  ایشان رفته، دیگران را خبر دادند، لیکن ایشان را نیز تصدیق ننمودند.

55  و رؤسای کهنه و جمیع اهل شورا در جستجوی شهادت بر عیسی بودند تا او را بکشند و هیچ نیافتند،

7  امّا چون جنگها و اخبار جنگها را بشنوید، مضطرب مشوید زیرا که وقوع این حوادث ضروری است لیکن انتها هنوز نیست.

17  امّا وای بر آبستنان و شیر دهندگان در آن ایّام.

12  آنگاه خواستند او را گرفتار سازند، امّا از خلق می‌ترسیدند، زیرا می‌دانستند که این مثل را برای ایشان آورد. پس او را واگذارده، برفتند.

28  گفتندش، به چه قدرت این کارها را می‌کنی و کیست که این قدرت را به تو داده است تا این اعمال را بجا آری؟

42  عیسی ایشان را خوانده، به ایشان گفت، می‌دانید آنانی که حکّام امّت‌ها شمرده می‌شوند بر ایشان ریاست می‌کنند و بزرگانشان بر ایشان مسلّطند.

6  در جواب ایشان گفت، نیکو اخبار نمود اشعیا دربارهٔ شما ای ریاکاران، چنانکه مکتوب است، این قوم به لبهای خود مرا حرمت می‌دارند لیکن دلشان از من دور است.

9  پس بدیشان گفت که، حکم خدا را نیکو باطل ساخته‌اید تا تقلید خود را محکم بدارید.

 و مابقی در زمین نیکو افتاد و حاصل پیدانمود که رویید و نمّو کرد و بارآورد، بعضی سی و بعضی شصت و بعضی صد.

12  تا نگران شده بنگرند و نبینند و شنوا شده بشنوند و نفهمند، مبادا بازگشت کرده گناهان ایشان آمرزیده شود.

19  اندیشه‌های دنیوی و غرور دولت و هوس چیزهای دیگر داخل شده، کلام را خفه می‌کند و بی‌ثمر می‌گردد.

26  و گفت، همچنین ملکوت خدا مانند کسی است که تخم بر زمین بیفشاند،


فانوس-142-آیاتی از کتاب مزامیر

5.                 آنانی که بیسبب از من نفرت دارند از شمار مویهای سرم زیادهاند، و دشمنان ناحق من که قصد هلاکت من دارند زورآورند، پس آنچه را غصب نکردهام، باز گردانم

9.                 نزد برادرانم بیگانه شدهام، و نزد پسران مادر خود غریب

17.            ای خد.اوند من را مستجاب فرما زیرا رحمت تو نیکوست، به کثرت رحمانیتت خود بر من توجه نما

22.            من را برای خوراک زرد آب دادند، و چون تشنه بودم من را سرکه نوشانیدند

27.            زیرا بر کسی که تو نشان کردهای جفا میکنند، و دردهای کوفتگان تو را اعلان مینمایند

8.                 و تلاطم دریا را ساکن میگردانی، تلاطم امواج آن و خروش امتها را

4.                 تمامی زمین تو را پرستش خواهند کرد و تو را خواهند سرایید، و به نام تو ترنم خواهند نمود سلاه

18.            اگر بدی را در دل خود منظور میداشتم، خد.اوند صدای من را نمیشنید

23.            هر آینه بخاطر تو تمامی روز کشته میشویم، ومثل گوسفندان ذبح شده شمرده میشویم

11.            دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم من را ملامت میکنند، چون که همه روزه من را میگویند خد.ای تو کجاست

8.                 آنگاه گفتم اینک میآیم (که آنچه را که) در طومار کتاب دربارة من نوشته شده است (بجا آورم)

14.            ای خد.اوند مرحمت فرموده من را نجات بده، ای خد.اوند به یاری من تعجیل فرما

13.            ای خد.اوند دعای من را بشنو و به فریادم گوش بده و از (مشاهده) اشکهایم ساکت مباش زیرا که من غریب هستم در نزد تو، و ساکن هستم مثل جمیع پدران خود

10.           ای خد.اوند تمامی آرزوی من مدّنظر تو است، و نالههای من از تو مخفی نمیباشد

6.                 و آسمانها از انصاف او خبر خواهند داد، زیرا خد.ا خود داور است سلاه

16.            لیکن خد.ا جان من را از گور نجات خواهد داد، زیرا که (دست) من را خواهد گرفت سلاه

6.                 خد.ا همراه اوست پس لغزش نخواهد خورد، خد.ا او را یاری خواهد کرد در طلوع صبح

7.                 ای خد.ا تخت تو تا به ابد است، راستی سلطنت تو است

4.                 از آسمان فرستاده من را خواهد رهانید زیرا تعقیبکنندة سخت من ملامت میکند سلاه، خد.ا رحمت و راستی خود را خواهد فرستاد

9.                 ای جلال من بیدار شو ای بربط وعود بیدار شو، صبحگاهان را من بیدار خواهم کرد

6.                 هر روزه سخنان من را منحرف میسازند، همة فکرهای ایشان دربارة من بر شرارت است

6.                 اینک خد.ا مددکار من است، خد.اوند از تأییدکنندگان جان من است

5.                 در اینباره فقط مشورت میکنند که او را از مرتبهاش بیندازند، و دروغ را دوست میدارند، به زبان خود ترویج می دهند و در دل خود لعنت میکنند سلاه

7.                 نزد خد.اوند خاموش شو و منتظر او بمان، و از (مشاهده) شخص بهظاهر موفق و مرد حیلهگر (که موفق است) خود را مشَوش مساز

12.            شریر بر مرد عادل تعرض میکند، و دندانهای خود را بر او میافشرد

21.            همة استخوانهای ایشان را نگاه میدارد، که یکی از آنها شکسته نخواهد شد

6.                 جلال او به سبب نجات تو عظیم شده، شکوه و حشمت را بر او نهادهای

12.            زیرا قصد بدی برای تو کردند، و فریبهایی را اندیشیدند که آن را نتوانستند بجا آورند

7.                 خد.اوند را که مرا نصیحت نمود متبارک میخوانم، شبانگاه نیز (افکار) قلبم مرا تنبیه میکنند

10.            زیرا جانم را در عالم اموات رها نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را ببیند

9.                 و او ربع مسکون را به عدالت داوری خواهد کرد، و امتها را به راستی داد خواهد داد

13.            زیرا او که انتقام گیرندة خون (بیگناهان) است ایشان را بیاد آورده، و فریاد مساکین را فراموش نکرده است

7.                 او را بر کارهای دست خودت مسلط نمودی، و همه چیز را زیر پای وی نهادی

7.                 ای خد.اوند در غضب خود برخیز به سبب قهر دشمنانم بلند شو، برای من بیدار شو ایکه داوری را امر فرمودهای

3.                 ای فرزندان انسان تا به کی جلال مرا خوار (میکنید)، و بطالت را دوست داشته دروغ را خواهید طلبید سلاه

فانوس-141

تمیز شما از سخنان اشخاص تمیز گیرندگی ذهنی باشد که خوب را از بد آن تمیز دهد.اگر شخصی صد در صد منفی بود و تاریکی تمیز خوب در ازش نیومد کنارش بگذارید.از تفکر خود.

پس در مقابل تاریکی شناخت حربه های تاریکی را باید فهمید.شگرد تاریکی را.همه تاریکی ها از بد عمل کردن  دیگران تاریک نشدند.آیا دورست که آنها هم منافع کار داشته باشند.دور از ذهن.در حالی که از نظر خود راه درست را پیش گرفتند.

در یک گفتمان شخص مخالف اصلان بدون هیچ دینی. یا دین برگشته.نباید تصور کرد حرفهای گل و بلبل فقط شنید.آستانه صبر.باید بالا باشد.والا نقطه جوش میبرند و بعد نتیجه میگیرند.دو عقیده مخالف.گاهن نقدها دارند که تند هم باشد.دلیل اعتقادات شما رو قبول ندارند.2-آدمها متفاوت هستند. 3-آموزه ها چه گفته به آنها.4-سنجش میزان همه در نظر گرفتن ها هست.گفتمان رسانه ملی با گفتمان رسانه مجازی.خط قرمزها.خط قرمزها نیست. اما وجدان هست.پس شاید شما سخنی گویید که در نظر آنها همان حرف باشد محترمانه. آنها هم همان حرف.پس خط کش باید درست باشد. تمیز آن اینست که ببینیم حقیقت چیست. کدام طرف گفتمان نه برای پیروزی عقیده برتری خود بلکه با هدف متعالی با فهماندن با فهماندن به زبان همان عقیده بتواند به آن شخص بهترین چیزی که میشود گفت را بدهد به تفکرش.خود تمیز میدهد او.اگر نشد یا آن عقیده ندارد در خود دفاع. بسته به دانش آن شخص. و توقع از ان شخص هست.اگر شخصی عالیه در ان دین باشد توقع بالا میرود.مراتب دارد.اما گفتمان باید امری را به مخاطب بدهد بالاخره.(بدهد یعنی تفکر شخص.)

雲の名前と天気予報 覚えちゃいましょう 雲を眺めるの大好き | 日間賀島たこちゃんブログ

فانوس-140

پس مسیح شناسی مهم هست در حالا منظر گفتمان که بتوانید مسح را بشناسید. مسیح را بشناسید.روح القدس را بشناسید.قابلیت روح القدس را بدانید. فرق روح القدس با جبرئیل را بدانید.مسیح و روح القدس. مسیح از کجا می آید. شخص چگونه مسیح میشود.آن همان روح القدس هست.یعنی روح القدس مینشیند درون. یا حالا تعریف دیگر آن مسح میشود مستولی میشود.یعنی روح القدس مینشیند درون.مسح درست و سالم.مسحی هست که مسح کننده آن درست باشد. مثل امام جماعت در دین اسلام که پشت سر آن میگویند بخوانیم یا نخوانیم.میخواهد به شما روح القدس را وارد کند بعد شخص خود روح القدس ترک کرده باشدش.یا اصلان ترک نکرده باشد.اما میزان ان مهم هست در شخص.بعد طرف بگه خب اشکال کار از کجا هست.از پایه.پس یا باید مسح دوباره یا تمعید بشود یا نه خود را قوی کند در کلام. در راه درست. اگر از پایه عالی بود که چه عالیتر.مثل شخص برود پیش یکی بخواهد مسلمان بشود. شخصی که مقابلش هست فرد تاریکی باشد . تاریکی میخواهد انتقال بدهد به شخص مقابل.اما قصد سختگیری در مسائل نیست. بحث سر مسائلی هست که پایه هست.والا میشود تمعیدو گرفت. شهادتین رو گفت خود را اگر ندانستید شخص واجد الشرایط آن هست.و اگر درست قرار دادنش که چه عالی.این مراتب دارد در کلیسا یا مسجد یا کنیسه.اما از لحاظ کلی اگر  خوش اقبالتر بودید مسح شما یا غیر چه عالی شخص خوبتر.والا مسح بدون شخص مستقیم آیا شخص میداند که آن شخص باید حضور داشته باشد.خدا کند شخص حاضر ناظر در آنجا شخص مراتبات عالیه افضل آن دین باشد. این دیگر میشود بالاتر از ذهن یا نرسیدن به تمام آن اما هیچ چیزی نزد خدا غیر ممکن نیست و حتما خدا بخواهد در این مسائل هم نقصی باشد بر طرف کند میتواند چون خدا قادر و توانا هست.

photos of inspiration God and crosses in clouds

فانوس-139

پس امری که از مسح می آید و میگویند قرار گرفت درون شخص.چی قرار گرفت روح القدس.قبل آن قرار نگرفته مسح نشده. بعد مسح میشود مسیح یعنی مسح شده خداوند. این مسح شده خداوند یعنی تعریف اسلامی آن که میگویند روح الله.الله به عربی.مسیحیان عرب زبان هم الله میگویند.شما بگویید خدای مسیحیان فرق دارد باید اثبات کنید برای غیر یا برای همانها.یا خدای ادیان دیگر.والا میشود حرف شما.اما اگر اثبات شد بله.والا میشود فرضیه. یا استنادات شما اگر قابل تمیز بود میشود قابل قبول همان خود و دیگران.من میگویم خورشید نیست اما شخص برود بیرون ببیند هست. میشود حرف من غلط. من بگویم خورشید هست شخص برود بیرون ببیند هست. میشود دیده درست.این مثال خورشید رو بکار میبرند برای اثبات  چیزی که قابل دیدن و اثبات هست.حالا برای خداشناسی در ادیان اول باید ریشه آنها را بیابید. مثال خدایان یونان باستان خدایان مصر. نماد ها. و... بعد بروید ان نماد ها را برابری بدهید. و باز ببنید معنی کلمات کهن را دو بخشی گفتن یا نه.مثال اهورا-مزدا-اهورا مزدا.مثال خدا- اهورامزدا کیست. یا تمام خداشناسی ادیان کامل شد.ارائه دهید تمیز آن و قبول آن با تفکر مخاطب.در اسلام الله را بالاترین خدا میدانند که توانسته بر عرش مسلط شود و خدایان دیگر نتوانند عرش را بگیرند.خب این از یک منظر شخص خداشناس در ادیان شناسی پژوهشی و غیر آن میشود  فکر کند یک حورص خدا مصری بوده که در اون سلسله نو از همه بالا دستش عرشو گرفته یا روی سر دست گرفته.عرشو دست گرفته.بعد حورص چکار کرده بر  قدرت خدایان هم زمان در خود گرفته قوی شده شکست داده. نو رو نتونسته شده نو بالاترین خدای مصر باستان.کهن.اصلان میدانسته جرات نکرده با نو در بیفته.چه اختیاراتی نو داشته که حورص نتونسته به مخیله قدرتش هم بخورد که بتواند جای او را بگیرد.خب در منظر اسلامی آن الله همان خالقی هست که همه عالم و غیر را خلق کرده.در منظر مسیحیت پدر نامند.یا قدرت داده به عیسی مسیح حتی در داوری ملکوت الهی.پس شما بخواهید مخصوصا با مسیحیان یا غیر سر مبحث خداشناسی بحث کنید.باید علم و دانش تمام تاریخ باستان خدایان معنی خدا گفتنو معنی امروزه قدیمو امروزه و قدیم یعنی تعریف علمی خیلی پایه دار که بتوانید ثابت کنید که یا یکی هستند یا نه.در کل منظر عقلی یک خدایی هست که از همه قویتره نتوانستن به مخیله آنها بگنجد که بخواهند او را کنار زنند.مثل تعریف امروزه ماده زمین. لشکری یا کشوری بخواهد حمله کند بنشیند فکر کنند بنشینند فکر کنند ایا میتوانند با ان تجهیزات به سمت لشکر و تجهیزات یا نیرو بروند که قویتر هست.پس مثال امر بر سر مسئله حالا مسح مسیح شناسی .پس  در مسیحیت تثلیث گویند یعنی ارتباط سه با هم پدر پسر روح القدس.تعریف اسلامی آن بخواهید بدهید تا روح الله رو میتونید بدهید.چون روح خدا درون مسیح عیسی بن مریم آمد.مسح یعنی مسیح میشود شخص.یعنی مسح شده.حالا عبری ماشیح. آیا همه ماشیح ها پیشوا میشند یا منجی.میزان مسح.حالا در تعریف اسلامی بگویید مسیح عیسی بن مریم هم خداست پذیرش نمیشود اما بگویید روح الله پذیرش میشود چون روح خدا.چون این روح تفکیک میشود با خود خدا میشود روح الله نه خدا.اما در مسیحیت سه خدا و یک خدا.در ذات خود خدا واحد هست اما در هر دو هست. این میشود روحی غیر روح القدس.یعنی خدا قادر هست یک ایجاد ارتباط کند با  همان ظرفیت شکل که در ان هست. اما در اسلام چون گویند خدا الله نادیدنی هست مثل یهود با پرانتز از نظر معنوی.نمیشود. اما مسیحیت یک اتحاد سه را در نظر میگیرد که یک خدا توانسته دو دیگر را خدا کند اما با یک قابلیت قوی. چون میگویند خدا محدود نیست و میتواند هر کاری که بخواهد کند در ارزیابی درست. در اسلام الله عظیم هست اما عظمت الله را گونه ای که کسی جرات نمیکند تعریفی غیر آن بدهد به الله. چون مسائل خاشاک یا کندن از جا. و امورات مثال سخت کیفر میدهد اما بخشنده هم هست.در حالی که شما حزقیال کتاب یا کتب یهود بخوانید خوف شاید بگیرد شما را که خدای یهود یهوه هم خوفناک برای  آنهایی که غضب او را بر انگیزند هست.پس ببینید اینها تعاریف دارد در ادیان.گفتمان که میشود تا جایی که میشود تعریف در ان دین تبدیل کرد گفت.بیشتر چون منظر کفر میشود در ان دین شخص میگوید پذیرش نمیکنم.اما شما توانستید ارائه دهید حداقل.آنها هم به شما رائه میدهند. شما هم پذیرش نمی کنید بسته به کتابتان.چه گفته.اینجا مخاطب گفتمان دو حرف را شنیده خود تمیز میدهد بر اساس شناخت که تمیز کدام هست استدلال کدام میشود قبول کرد.پس در مسیحیت پدر را با قابلیت آنکه پسر را قابلیت داد میتوان اینگونه در نظر گرفت که قابلیت پذیری در اعتقادات مسیحیت بر اینست که یک خدای پدر مینامند که توانسته پسر را قابلیت بدهد و خود حتما دارای قابلیت ها هست.اما همین عیسی مسیح در اسلام میشود  پیامبر.چون مسیح بنده ای بود این گفتار به عیسی مسیح هست. آیا.گویند بلی.نه روح القدس.چون نوع بیان مشخص میشود.مثال  مسیح عیسی بن مریم را تصلیب نکردند.مشتبه شد. حال مسیح دارد عیسی بن مریم دارد و آنجا لفظ شناخت در نوع بیان باید در نظر گرفت کلام شناسی.نوع بیان شناسی.بنده ای که قدرت داده شده. که بتواند مردگان را زنده کند پرنده ای از گل بسازد پرنده جاندار شود. مجسمه پرنده شود.قدرت برکت داده شده.و حالا رسول پیامبری رسیده منظر اسلامی پله پله و آیات که خوانده شود یعنی  گفته میشود در اسلام حضرت عیسی مسیح علیه السلام.بنده ای بود برکت داده شد و قدرت داده شد روح القدس تقویت کردیم نبی  هست و معجزاتی به اذن خدا میکرده.شفا میداده غیر...اما در مسیحیت تعریفی متفاوت داریم.از اینکه حضرت نمیگویند میگویند عیسی مسیح.پسر خدا.خب دو میلیاردو هفتصد حالا کم و بیش آن رویشو ریزشها در ادیان هست.اما تعریف مشخصه تثلیثی ها که بسیار زیادند بسیار این تعریفو دارند.حالا شاهدان یهوه که جمعیت آنها هم زیاد هست زیاد هست آنها اسلامی تر با عقاید اسلامی هستند.اولان دارند میگویند شاهدان یهوه.یهوه در عبری در دین یهودیت اینها یعنی یهوه خدای ملی اسرائیل و حالا ملی امریست و گستره آن در تعریف آن.در مبحث خداشناسی.خب سوال پیش می آید چرا نگذاشتند شاهدان مثال شاهدان پدر.شاهدان مسیح.شاهدان عیسی مسیح.شاهدان یهوه. خب بالاخره بسیار فعالند و تبلیغ خود میکنند. آنها هم تبلیغ خود فعالیت های خود.پس تعریف تبدیل به شناخت برای شخص مناظره کننده دین دیگر شد ارائه. آنها هم ارائه. باید تعریف و آن را گفتن دهید. خب شخص گوید کتاب شما رو قبول ندارم یا تحریف شده. طرف مقابل یا گوید آری یا میخواند یا نه قبول ندارد.بر من از کتاب من حکم کن.اینجوری کامله ان میشود مناظره اسلام و مسیحیت نیست میشود مناظره اسلام با تو هم اسلام.چون خواهد از کتاب آن گوید که میشود دو فکر با هم. در حالی که در قرآن و اختلافات بین ادیانو و غیرواینها و حالا همه یک جور نیستند. باید یا تبدیل به تا جایی که ارائه شود یا ارائه کامل شود دو طرف ارائه دهند تمیز آن مخاطب.کدام قویتر از دین خود میداند کدام استدلال پذیرش مخاطب غیر بشود یا همان افراد.اینجوری نتیجه میشه. دو سمت از یک فکر ارائه دهند فقط مخاطب گیج و طرف مخاطب گوید اینم که حرفهای اونو میزنه پس دو دین نیستند یک دین هستند.نیاز مناظره چیست.