فانوس-33

اصل بنیادین انسان انسانیت هست. زمانی که این مهربانی و خوبی و در حق هم خوبی کردن رواج پیدا کند اولین محصول آن درون خود انسان بذر آرامش و حاصلش مهرورزیدن به هم برای رضایت خداست.رضایت خدا رضایت آنچه که برای هم در زنجیره انسانیت هست میباشد وقتی در مهربانی اینقدر گوهر الماس اصلی معنوی هست چرا در گلالوده کردن روح خود کوشا بشویم.آنهایی که در راه حقانیت و حق جویی و درستی هستند راه خدا را  انجام میدهند در راه خدا  چه هست؟مهربانی.یک انسان اصیل خدایی انسانی هست که  نهال درستی را در خود بکارد و دل غافل از منافع زمینی که گلالوده ترین گلالوده های روح انسانی برای کسب منافع زمینی هست. و حال خداوند نظر میکند به درون انسانها اگر  اصلاحگر هم نباشیم درو کننده هم میشویم. درو کنندگی درو کردن خیلی اصول میشود و اصول درو کننده برگزیدگان میشود و این درو در بتن آنچه اصالت افراد نیکوست میشود پس اصالت نیکویی یعنی هر کسی با هر طریق فکری و عقیده ای اصیل آن باشد. و اگر خطایی و  حرکتی و بدی از عقیده ای رسید آن را زنجیر به اصل بنیاد  آن نهال نیکو نکنیم.زیرا اصل نهال نیکو درست هست در راه رضایت خداوند و جلال خداوند هست زیرا آنکه خداوند را مد نظر بگیرد خداوند در او  و در راهش و هر حالت او را یاری میکند اما اگر اصل نهالش شد نهال تاریکی از خدا کمک نگیرد از نهال تاریکی ابلیس کمک بگیرد ابلیس که دوست انسان نیست گلالوده میکند روح را بعد در عمل او در راه او در کار او مشخص میشود که دیگر خداوند یاریش نمیکند پس ترد کردن و بیرون راندن انسانها بخاطر خطایای زمینی آنها مثال ابلیس نیست.چون ابلیس  حالا شش هزار سال هفت هزار سال آن هم به زمان ملکوت الهی بی زوال  عبادت کرد خداوند از او دیگر توقع خطا نداشت ولی با آن حال به او برای آن عبادت مهلت داد زیرا خداوند عادل هست و البته حکمت مهلت او برای اینکه ببیند واقعن انسانی که اشرف مخلوقات هست را اگر گمراه کند بسته به مقام معنوی او  چه میکند.پس  اخراج ابلیس سرکشی مستقیم در برابر خدا بود نه انسان چون انسان مقابل او بود و سجده نکرد اصل آن ایستادن در مقابل خدایی بود که به کامله میشناخت اما غرورش سرنگونش کرد حال در مقابل خدا ایستادن هست که انسان را سقوط میدهد اگر انسانها در مقابل هم خطا کنند بخشش هست  اما اینکه طغیان در مقابل خدایی که  با معنویت به آن رسیدند به ایستند هست که سقوط میدهد .هر چند ابلیس دیگر در زمین برنگشت و اهل توبه کردن نبود . زیرا سقوط به همراه آدم و حوا کرد . آدم توبه کرد از آن خطا ولی ابلیس اهل توبه نبود حتی در زمین زیرا  غرور و  اینکه امید نداشتن به برگشت از مایه شک و شک مطلق از مایه تاریکی در ورای تاریخ او را به هولناک ترین کارها واداشت در انسانها پس همیشه خصلت های خدا را درونتان زنده کنید تا سقوط نباشد بلکه صعود به جایگاهی باشد که مقام انسان از آن بود نه سقوط به هاویه نه سقوط به جهنم آن هم از مراتب آن بلکه به مراتب بهشت اعلی آن هم در مراتب روحی. در ملکوت الهی سر افراز بودن نه سرافکنده شدن.

Ангелы и лики святых: пользователей казнета вводят в заблуждение снимками  необычных облаков

فانوس-32

در مسئله انتخاب دین برای آنهایی که دین خاصی ندارند و انتخاب دین در بقولی ندانم گرایی جمعیت بسیار زیاد هست در تحقیق هست.وقتی شخص  شروع به تحقیق میکند و نسبت به یک دین تحقیق میکند کتاب آن دین را میخواند و ارزیابی میکند اتفاقا ممکنست تمام نکات ریزتر را هم ارزیابی کند با پیروان آن دین هم به نحوی ارزیابی کند.پس سنجش میکنند کنار هم میچینند و حالا شخص از ندانم گرایی به دانستن گرایی روی می آورد.پس بهترین منابع تحقیقی برای ادیان آن منابعی هستند بدون تعصبات دینی برای رضایت خدا زیرا برای برنده شدن نیامدیم آمدیم تا رهنمود کنیم به انتخاب برای آنچه شخص به درستی و کمال برسد مهم روش دینداری هست و در این روش شما الگویی شوید برای آنهایی که شما را نظر میکنند.البته به آن اشخاص که دین ندارند باید عرض شود دین نماها هم هستند.افراد متعصب هستند. افراد متعصب ضربه زننده هم هستند.افراد نقاب دار هم هستند.کج رونده هستند.بد عمل کننده هم هستند. در مقابل افراد خوب عمل کننده هستند. افراد درست رفتار کننده بر اساس کتابشان هستند.افراد میزان هستند. افراد میزان کننده هم هستند.افرادی که کتابشان گفته مهربان باشند.افرادی که کتابشان گفته به دشمن خود هم محبت کنید.افرادی که در کتابشان گفته گفتار نیک کردار نیک پندار نیک.یا افرادی که در کتابشان گفته در انتخاب دین یا امر اکراه نیست یا زور نیست بلکه چون انتخاب کردید با دقت انتخاب کنید.با همه این موارد با ایمان قوی کسی که دینی را انتخاب میکند به انجام مراسمات و شریعت دین عمل میکند در دینی نماز خوانده میشود در دین دیگر هم نماز مثال در کتاب یک دین از تاریخ پیدایش تا تاریخ یک قوم گفته شده.گفته شده که باید به دستورات در اینکه به سرنوشت قبل و به سمت بهتر شدن روند.از عجله در غیبت پیامبرشان و گوساله پرستی  این رهنمود بر صبر هست.پس در همه کتب برداشت دقیق و اینکه قومی بخواهند به آن سمت درست حرکت کنند هست.در کتابی از عجله در زمانبندی و عجله در رفتن.و در کتابی از دانش و خرد و تمیز دادن.و در کتابی از مسائل دیگر مهم آن فهم دقیق آیات و تفسیر درست یا همان آیه و معنی.اما گاهی در یک آیه مسائلی هست که با خوانش تمام کتاب و علم به کتاب یک مسئله باز میشود و این میتواند حتی مکشوفات کتاب هم باشد.

Du regard, des images, paréidolie et anamorphose – Peinture Murale

فانوس-31

در مسئله انتخاب دین برای آنهایی که دین خاصی ندارند و انتخاب دین در بقولی ندانم گرایی جمعیت بسیار زیاد هست در تحقیق هست.وقتی شخص  شروع به تحقیق میکند و نسبت به یک دین تحقیق میکند کتاب آن دین را میخواند و ارزیابی میکند اتفاقا ممکنست تمام نکات ریزتر را هم ارزیابی کند با پیروان آن دین هم به نحوی ارزیابی کند.پس سنجش میکنند کنار هم میچینند و حالا شخص از ندانم گرایی به دانستن گرایی روی می آورد.پس بهترین منابع تحقیقی برای ادیان آن منابعی هستند بدون تعصبات دینی برای رضایت خدا زیرا برای برنده شدن نیامدیم آمدیم تا رهنمود کنیم به انتخاب برای آنچه شخص به درستی و کمال برسد مهم روش دینداری هست و در این روش شما الگویی شوید برای آنهایی که شما را نظر میکنند.البته به آن اشخاص که دین ندارند باید عرض شود دین نماها هم هستند.افراد متعصب هستند. افراد متعصب ضربه زننده هم هستند.افراد نقاب دار هم هستند.کج رونده هستند.بد عمل کننده هم هستند. در مقابل افراد خوب عمل کننده هستند. افراد درست رفتار کننده بر اساس کتابشان هستند.افراد میزان هستند. افراد میزان کننده هم هستند.افرادی که کتابشان گفته مهربان باشند.افرادی که کتابشان گفته به دشمن خود هم محبت کنید.افرادی که در کتابشان گفته گفتار نیک کردار نیک پندار نیک.یا افرادی که در کتابشان گفته در انتخاب دین یا امر اکراه نیست یا زور نیست بلکه چون انتخاب کردید با دقت انتخاب کنید.با همه این موارد با ایمان قوی کسی که دینی را انتخاب میکند به انجام مراسمات و شریعت دین عمل میکند در دینی نماز خوانده میشود در دین دیگر هم نماز مثال در کتاب یک دین از تاریخ پیدایش تا تاریخ یک قوم گفته شده.گفته شده که باید به دستورات در اینکه به سرنوشت قبل و به سمت بهتر شدن روند.از عجله در غیبت پیامبرشان و گوساله پرستی  این رهنمود بر صبر هست.پس در همه کتب برداشت دقیق و اینکه قومی بخواهند به آن سمت درست حرکت کنند هست.در کتابی از عجله در زمانبندی و عجله در رفتن.و در کتابی از دانش و خرد و تمیز دادن.و در کتابی از مسائل دیگر مهم آن فهم دقیق آیات و تفسیر درست یا همان آیه و معنی.اما گاهی در یک آیه مسائلی هست که با خوانش تمام کتاب و علم به کتاب یک مسئله باز میشود و این میتواند حتی مکشوفات کتاب هم باشد.

Angleterre: Il est certain d'avoir vu Dieu flottant parmi les nuages - Le  Matin

فانوس-30

آنیکه به حیات یک موجود زنده اهمیت میدهد جان یک انسان را برابر جان تمام انسانها میداند و گیاه و حیوانات.حال در این امر چیست وقتی یک انسان رشد یافت و درست به بالندگی و  درستی رسید خود نهالیست در بذر دیگری.دیگری را  نابود نمیکند بلکه حیات دیگری را افزان میکند آن حیات معنوی و فکری اوست که مثال حیاط زندگیش در هر اندازه گسترش آن با آن فرق دارد. مثال اثاث و اساس زندگیست.حیاط فکر شما و حیات فکر شما باید از درستی پر شود. این حیات فکری حیات فکری دیگریست.اما مزرعه ای که در آن بذر درستی کاشته نشود بذر نادرستی ببار آرد و مزرعه ای که بذر روشنایی و حاصل آن حیات یک انسان دیگرست. در آن حیات پیرامون یک انسان انسانها و حیوانات و گلها و طبیعت هست انسان مفید در همه امور در رشد و بالندگی صحیح مفید خواهد بود و حیات زندگیش از اثاث درستی پر میشود که در آن برای محیط خود و جهان زندگانی خود مفید خواهد بود.

Illustration de l'article : Ces 23 fois où le ciel a fait apparaître de belles choses

فانوس-29

ما آمده ایم تا بر هم مرحم شویم نه بر هم زخم ما را خداوند خالق  زیبایی ها آفرید تا در جهانی بر رضایت خداوند کوشش و تلاش کنیم در  بر این کوشش و تلاش در هر بعد آن به امورات آفرینش. خلقت. انسان.جهان. و  زندگی درست بیندیشیم.و هم را به صعود رسانیم و نه سقوط زیرا آنهایی که سقوط کرده اند مشتاق به صعود انسانی خود نیستند در مرگ تفکری خود مرگ تفکری دیگری را خواستارند اما آنی که تولد فکری کند و تولد فکری خوب در بعد دیگری شود آن تلاشی که کرده مثال نجات یک انسان نجات کل بشریت بشود یعنی انسانی که این رسالت خوب دیگری هم انسانست و او هم حق حیات مشابه مرا دارد این تفکر یعنی  حیات بذر رشد شکوفایی دیگری نه قطع کننده دیگری و نه  غرور و نه سرکوفت بلکه برای خود و او مثال خود او و رنج دیگری رنج او شود.زیرا در نفرت خشم و در مهربانی جلوه آرامش و رضایت خداست. اینکه انسان جان تفکر یک انسان دیگر را نجات دهد مثال کشتی ماند در تندباد خزان زندگی کسی که میبیند در موج ها میفتد اما چه میکند غرقش میکند یا دستش گیرد آنی که انسانست دست گیرد و آنی که  در ندانم گرایی بیفتد ندانسته ظلم میکند اما دانش باعث میشود آدم مهربان شود زیرا دانش و دانستن در امور هدف زندگی و زنجیره انسانیت هست که به سمت هدف رضایت خدا پیشروی میکند نه آنچه پسرفت کند بلکه باید سعی کند روشنایی درونش را روشنتر کند و در دیگری شعله نور دانش و مهرورزیدن را روشن کند نه خاموش.