سهراب که دید برای محل انتخابات برگزار کردند رفت و با شلوار لی ثبت نام کرد.انتخابات با اختیارات بسیار زیاد بود. سهراب برگه رو خوند برداشتن آجر از وسط کوچه.
اگر الی رو دیدی به ما بگو.درباره قلی چه فکر میکنی.کرکره مغازه رو کمک کن بره بالا.مبادا پیرزن محل زنبیل رو تکو تنها ببره تو مدیر محلی میتونی ببری.کمک به تیر چراغ برق در نقش روشنایی محل با سر تراشیده.و... همه رو خوند ثبت نام کرد چون دو تابعیتی بود رد شد.گفتن تو محل دیگه نقش لوستر داری در نقش روشنایی سر.
گفت مجلات بنفش برام حرف بافدن.من اونجا فقط یک بار نقش کلم داشتم. اونم وقتی کلم ها تموم شده بود بنر زدن انداختن گردنم روش نوشته بود کلم ها تموم شد از این بپرسید.و توی شناسنامم سه تا مهر انتخابات هست. یکیش مال انتخابات مصدق بود یکیش مال انتخابات تیم ملی یکیشم بندس لیگا.گفتن نهار چی میخوری. گفت مهمه.گفتن میخوام ببینیم طبقه چی هستی. گفت ما طبقه سیم هستیم. ظهرها که میشه تن باقالی با ماست میخوریم. گفتن طبقه مرفه هستند.باید حداقل استیک با طعم پنیر بخورید. گفت استیک که مرفه میشه. گفت اسکیت منظورمون بود.گفت اسکیت چجوری میشه خورد.گفتن مدیر محل باید کاری کنه که دیگران نتونن کنن. گفت من بلدم.مثلان برم رو تراکتور وایستم بپرم پایین پام بشکنه.گفتن کاری نیست اینکه. گفت بلدم مترو بزنم وسط کوچه. گفتن چجوری.گفت متری شیش و نیمو دیدی. گفتن آره. گفت متری دو نیم رو چی. گفتن نه. گفت منم ندیدم.که صلاحیتش تایید شد چون چیزی دیده که خودشم ندیده.گفت حالا بنر منو کجا بزنم گفتن کاغذ گران شده بزن رو سطل زباله. گفت آتش میزنن. گفت نه مگه فقط سطل آتش میزنن. گفت میگن رای منو پس بده. منم پس نمیدم گنگره سبزی پاک کنی محل هم که نمیشه اشغال کرد میزنم از تیر چراغ برق بالا میرم اونجا میگم رای منو پس بده.گفتن خودت گفت آره. گفتن رد صلاحیت بشه به خودش رای داده.گفت حالا که منو ستاره دار کردید منم شمارو ماه دار میکنم. گفتن چجوری گفت ماهواره میارم بالای تیر چراغ برق وصل میکنم همه ببینن. گفت بازم تو رد صلاحیت میشی.گفت نه اتفاقا رای میارم. میگن این مرد ماهواره رو آورد. که رییس کل انتخابات محل گفت نگاه کن دیر آوردی همه دارن.گفت ولی شما ندارید. گفت ما استانی نگاه میکنیم اونم ماهواره دیگه.گفت مشکلی که توش نیست. گفت نه فقط استان مارو نشون نمیدن گفت اشکال نداره شش ماهه بگیرید تبلیغ شامپو هویج کنید شش ماه که شد عوض کنید.گفت این که درست نیست گفت درست چیه الان تبلیغ قابلمه میکنن زنگ بزنی برات آدامس هم نمیفرستن.گفت اونا شبکه های زرده. گفت بفشش رو شما بزنید.تازه منتقد بیارید کارتون میگیره. انتقاد درباره ی کوتاه شدن نان ها و بلند شدن برج ها.خمیر ما از کودکی نان نداشت. تازه این ها همه حرفه من بهت رای میدم تو بمن چی میدی.گفت ریش بز هم بهت نمیدیم.گفت من بهت حرف میدم تو بمن چی میدی. گفت برف هم بهت نمیدیم. خلاصه قصه کشید به عمو سبزی فروش بله.
که دیدن شاپور پیر محل با شلوار گل گلی اومد وسط قر داد مثل قرقره.شبکه تو و اون هم پخش نکرد.گفتن چرا گفت خبرنگار اعزامی سهراب محله گل بابا صندوق ثبت نام رای همون جا ثبت نام کن همون جا رای بده .خلاصه قضیه کشید به وی او وی منتها نه خبر به عنوان سوژه خنده .خرس پاندا با خرس قهوه ای رو اول پخش کردن کنارش سهراب با دسته گل.خلاصه انتخابات برگزار شد و سهراب با نیم رای برنده نشد نیم رای رو هم یکی نصفه کاغذ اشتباهی کنده بود س فقط نوشته بود گفته بود سهراب همینم بخاطر گل جناب آقای مدیر کل صندوق رای.سهراب با نیم رای مثل نیمرو زرد شد.گفت حتما در انتخابات تملق شده.و همه بچه محلا رو جمع کرد از دیوار خونه خودشون رفت بالا و گفت کنگره خونه رو فتح کردیم فردا با موتور سکیلت میایم و محله رو فتح خواهم کرد.که بنزین تموم کرده بود و چون سهمیه هم نداشت با فرغون اومد همه دست هورا جیغ زدن سهراب فرغونت ما رو رها کرد محله رو جدا کرد قابلمه رو فدا کرد.یک شعارهای پفکی میدادن.
نه سهراب نه مهراب فقط علی دایی.کاغذ ما تموم شد سهراب سرنگون شد.فلافلی قشنگه پیتزا فروش زرنگه. سوت سوت لواشک رای منو پس بده!!!!
خلاصه از همه جا رونده رفت و محل رو ترک کرد میگن ها میگن ها سهراب الان تو کشور جیبوتی رییس جغرافیای تکذیب شدن هست.یعنی هر چی تایید میشه اون تکذیب میکنه.حقوقش به دلار نیم دلاره چون نیم دلار اونجا میشه پفک خرید. میگن سهراب نهار پفک شام پفک صبحانه کتک میخوره.منتها تکذیب کردند گفتن کیک با پنیر پیتزا میل میکنه. خلاصه سهراب چند سال بعد با ترفیع خیلی عمیقی رییس جمهور جیبوتی شد پیشرفت تو خارجه.الان نقش دستور دادن به جیبوتی هارو داره میگن نصف خاک نداشته جیبوتی رو هم از دست دادن هزینه ها بالا رفته.نصف نصف میکنن جاش هویج وارد میکنن. خلاصه شبکه جی بوتی وان رو زدن صبح تا شب فقط برفک پخش میکنه با تبلیغ هویج.قصه ما به ته رسید کلاغه به خونش چرا نمیرسه...!!!!
قرار شد آدم فضایی ها برای دیدن قلی بیاند زمین خلاصه قلی کت و شلوار و کروات زدو رفت روی یک تپه که دید سفینه داره میاد دست تکون میداد که سفینه نزدیک شد و یک آدم فضایی زبانش را به پنچره چسبانده بود و زبان درازی میکرد.قلی گفت فضایی اینقدر بی تربیت ندیده بودم!
رسیدند یک کیلومتری قشنگ آباد و نشستن فضایی ها پیاده شدند و قلی رفت جلو سلامو دست دراز کرد آدم فضایی هم برداشت بر نداشت زد تو گوش قلی
قلی گفت چرا میزنی فضایی گفت زبان فول قوی عالی همه زبان هارو بلد بود فضایی ها خیلی به روز هستند مخ هاشون همه فول عالی. گفت ما سلاممون اینجوریه.
قلی گفت سلام ما هم اینجوری لگد زد تو شکم آدم فضایی که کلی ناگت زد بیرون ناگت مرغ ناگت گوشت. گفت این چه کاری کردی قلی.پخش زنده شبکه فضا زمین داره تو مریخ همه میبینن. که قلی دست تکون داد تو دوربینشونو گفت سلام ما هم اینجوریه.که گفتند الکی میگه سلامشون دست میدن. گفت نه اون مال دست دراز کن دست بده نه تو گوش بزن. فضایی گفت ما تمام فرهنگ شما زمینی هارو با جز به جز مناطق اون میدونیم. حتی میدونیم الان تو آمریکا کی رییس جمهوره. که قلی گفت خب مصدق هست دیگه!
گفت فضایی قلی مثل اینکه از تو غار زده بیرون. که قلی گفت خودتون از تو مریخ زدید بیرون. زبان درازی چرا میکنین گفت ما زبانمون رو در میاریم تا بفهمونیم زبان داریم. مثل شما هستیم منتها کله هامون قابلمه ایه.
جای دماغ خرطوم هم دماغ ما سربالا هست تازه دماغ ما فرق داره وقتی نفس میکشیم دود میاد بیرون. قلی گفت خب کمتر سیگار بکشیدو قلیان گفت نه دود ما دود دخانیاتو اینها نیست ما دودی هستیم فضا دود گرفته زمین هی بخار میدن فضا رو آلوده کردند اومدیم با تو سر مسئله محیط زیست به توافق برسیم.
گفت شرایط ما معلومه ما دوغ میدیم سفینه تحویل میگیریم. گفت اهک قلی فکر کرده ما اسکول هستیم.ما فضایی هستیم ولی ما رو اینجوری نبین ما تو مریخ الان مزنه سفینه خیلی گرونه. سوخت سفینه هم بنزین با کارت سوخت میدیم از شما تقلید کردیم. گفت عجب کانال چی میبینین. گفت فقط کانال چهار شمارو میبینیم الان هر کدوم یاس فلسفی کردیم. خیلی سنگینه اون آقایه هست پیرمردی هست فیلسوف همه مخ هامون رو تعطیل کرده. گفت من چهار نمی بینم. فقط شبکه اینترانت ملی. اونم سایت محله خودمونو.گفت فضایی اسم من هست کازابلانکا. گفت باریکلا. چه اسم آشنایی هست اون یکی گفت اسم منم باراک اوباما هست. گفت عجب این خیلی آشناست. اون یکی گفت اسم منم قلی هست دیگه قلی گفت این رو نمیبخشم قلی فقط یکی هست روی زمین تکی هست.
فضایی در اورد یک پنچه بوکس زد تو صورت قلی. گفت چرا میزنی گفت گفتند رفتیدزمین حالت تدافعی بگیرید نبرن شمارو آزمایشگاه بکشن بگن کشته شدن.گفت مگه داشتیم. گفت رفیقمون نتانیاهو گفت کی گفت نتانو میگم اومد زمین الان رییس جمهور شده. گفت نتان استکباری رو میگی. گفت نه اون تو مریخ رییس دایره تصمیمات مهمه. هر تصمیمی میگیره اونجا خاله دونالدم هست با هم میرن پیک نیک بعد میگن امروز کجارو بزنیم میگن مدرسان شریف رو.
خلاصه فضایی گفت من از شماخیلی خوشبختم. گفت اشتباه ترجمه شده. من از دیدنتون خوشبختم منظورته. فضایی زد تو گوش قلی. گفت چرا میزنی گفت خوشماومد بچه زرنگی هستی یدفه آرم حاکم بزرگ مریخ رو در آورد نشانقلی داد قلی جای تعظیم با لگد زد تو آرم.گفت قلی رو ببرید قاپونی تو سفینه.باد بره فضا تصمیم گیری بشه دربارش گفت فرار مغزها همینه همه میرن کشور دیگه مارو میخوان ببرن فضا.بردنش فضا پیش رییس اسم اون بود میتیکمان گفتند رییس زده تو آرم همه چی روبهم ریخته حتی کافه مریخی هارو. گفت الا بلا کفش بلا باید قلی رو رییس جمهور مریخ کنیم.گفت این چه مجازاتیه دیگه. گفت ما مجازاتمون جنبه تنبیهی داه رییس جمهور مریخ مثل اسب کار میکنه. مثل شتر بار میبره.مثل زرافه هم میمونه. گفت پس شخص مهمیه.گفتند روزی هم ده تا ساختمون میسازه. تازه استخر مریخی هارو هم جاو میکنه. ما رییس جمهورمون اینجوریه. الکی که نیست.خلاصه قلی گفت من رییس این حرفا نمیشم من فقط بایدبرگردمزمین. گفتند کجا خونه خاله که نیست بری. اختلاص کردی.گفت چی اقتباس.گفتند تو دوهزار تومن ساعت هفت و ده دقیقه به وقت قشنگ آباد کلاهبرداری کردی از مشنگ میگی نه این فیلمش.قلی گفت مگه زندگی پس از زندگیه. گفت نه مریخ فراتره ما دوبین تو دستشویی هامون داریم. گفت عجب بی تربیت هستید. گفت اشتباه نشه. دوربین ما تو داخل دستشویی نیست دم در دستشویی هست.هر کی ده دقیقه بره میشه ده مریخی باید پول بده.گفت فکر کردم ما تو قشنگ آباد کارمون اینجوریه تو مریخم که اینجوریه. گفت ما هر کار شما کنید میکنیم. گفت ما رییس جمهور این مدلی نیست ها. گفتند ما ایده پردازی قویتر داریم دیگه.خلاصه نازخاتون گل سر سبد مریخی ها اومد تو گفت اه عاشق قلی شدم. گفت چقد سریع عاشق میشین. گفتند الان وضعیت ازدواج تو مریخ مرد کمه هر چی هست نامرده.گفت همه که شبیه هم هستید گفتند ماو تو دستگاه کپی گذاشتند در آوردن. همه جنسیت معلوم نیست . گفت چجوریاست گفت همه کله قابلمه ای بدن مثل باب اسفنجی مکعبی.منتها باربی مانند شبح مانندیم.گفت چجوری پس فرزند میاورید. گفتند دستگاه کپی. قلی رو میزاریم کپی قلی میدیم بیرون.تازه ما سهام هم میدیم. گفت چجوری گفت ثبت نام کن برو نوبت که شد نیا. گفت چی. گفت بیای خونت رنگینه. پایت تو خونت.گفت زبانو خوب کپی نکردید ها.گفتند قلی رو ببرید زمین بابا این بدرد نمیخوره. ایکیو نداره که. گفت قلی منم آن که بود اسمم قلی. رییس کل مریخ اومد اسمش بود بیتانیاهوم وطن پنچریون بلدم اومد جلو گفت قلی رو نبرید اگه ببرید من قهر میکنم بعد قلی به کی بخندم.خلاصه قلی با وساطت شورای بیشتر اختلاف راهی زمین شد.قلی که نزدیک زمین شد گارد زمین اومد وسط گفت قلی رو به زمین نیارید زمین دهن باز کرد گفتند چرا گفت قلی حیفه مریخ بهتره آوردنش زمین گفتند ما گول نمیخورم بنجل بیخ ریش زمینش.از همون بالا ول کردنش رو زمین که خورد زمین.نمیدونی تا کجا میرفت. افتاد تو عربستان سریع استخبارات سعودی بردنش کمیته بازجویی گفتند کجا بودی چرا قیافت شبیه آدم نیست. گفت خورشت اسفناج مریخی خوردم. گفتند نه تو با مریخی ها دستت تو یک لگنه.تو اومدی سعودی هارو بچاپی نمیدونی مارو قبلان چاپیدن.گفت نه ولا سعودی بکار من نمیاد ریال دارید گفتند چقد گفت ریال ایران گفتند چقد. گفت من خودمو نمیفروشم. من سعودی عمودی افقی کار ندارم. من بیتانم رو دوست دارم.بیتانم وطن. گفتند قلی ما به تو افتخار میکنیم.و جزو مفاخر خودمون اسمتو ثبت میکنیم. گفت من مفاخر ایرانم. گفتند مال ما شدی .گفت اگه به بن سلیمون نگفتم.آشی براتون نپختم. گفت اتفاقان بن سلیمون روابط خوبی با مریخی ها داره.بردنش مریخ همش میخندیده.منتها به علت تمام شدن جیره غذایی مریخ برش گردوندن زمین.از بس گفته من مریخی هستم گفتند تو که مریخی هستی.دو تابعیتی شدی ستار دار فرستادنش زمین قراره فرزند بیاره مریخ حساب شده کار میکنن .خلاصه قلی رو دیپورتش کردند ایران. الان قلی خواب دیده فضایی ها قراره بیان ایران ببرنش برا انتخابات دوهزار و دویست مریخ رییس سفینه های بی بنزین مریخ بشه. سوخت نمیاد در مریخ گرونه پیدا نمیشه فقط شده سفینه برای قشنگی ولا مریخی ها اخلاق معرفت مدام میومدن زمین سقوط میکردن جسد تحویل زمینی ها میدادن کجا بفرستند با کدوم سفینه مگه رییس توئیتر بفرسته مریخ اونارو اونم توئیت بزنه مار چند تا هست نمیدونم حلقه دوم با سوم هماهنگ هست تایید کنن مریخی هارو مخشون رو پیاده کنن. رییس اینستا هم هی مریخی هارو مشکوک بشه فکر کنه سیستمش رباط هستن. در کل تو مریخ فضای آزادتری هست شبکه زدند مریخ فیس زاکر رییسشه. میگن خیلی شبیه ما هستش. گفته صفحه اول فیس مریخ آبی کمرنگ بشه.تازه قراره معاونش هم بنتی ناهو بشه اون گفته صفحه اول فیس مریخ تیک بنفش بزنن براش با بیل میلیون فالور فیک همه مریخی هاشبیه هم هستند دیگه. خلاصه کلاغ مریخی ها به مریخ نرسید قصه به مریخ رسید کلاغه به مریخ نرسید.
طنزنویس-حسام الدین شفیعیان
قلی که خیلی خوشحال بود رفت پیش بیژن گفت بیا بریم سینما یه فیلم آوردن هالیوودی منتها تو ایران ساختن. گفت اسمش چیه. گفت زاپاتا داخلی.گفت کمی از فیلم بگو.گفت برنده اسکیت طلایی شده.گفت اه شوخی میکنی. گفت هئیت داوران به کارگردان فیلم بیلچه نقره ای دادند.تازه به بازیگر نقش اول فیلم هاونگ برنزی.گفت این فیلم دیدن داره بزن بریم.
رفتند باجه بلیط فروش گفت بلیط تموم شده گفتند به ما که رسید سر رسید. گفت هست منتها باید بیشتر بستونید.گفتند چند چند گفت هشتاد بالاتر ته سینما.قلی گفت جهندمو ضرر بده دو تا بلیط .
رفتن داخل سینما بوفه گفتند چی داری فروشنده گفت آب معدنی نصفه.قلی گفت نصف دیگش گفت همینم مونده ببر والا نصفه دیگشم میره. گفت بده. گفت فقط یه چی دیگه هم مونده. قلی گفت چی: گفت پفک .گفت اون که نصفه نیست. فروشنده گفت نه فقط تاریخ انقضاش رد شده مال یک هفته پیشه. قلی گفت نه دیگه اونو بزار برا یادگاری.
رفتند ته سینما نشستن که تیتراژ شروع شد همه ساکت بودن و معرفی بازیگران رو پخش کردند.
جوفر.در نقش جیمز باند.
چنگیز در نقش کلوپاترا
سوسن در نقش هاکل برفین.
ساسان-سیاهی لشکر در نقش درخت
فیلم که شروع شد نفسها در سینه ها حبس شده بود که جوفر از درخت پرید پایین. درخت فریاد زد. جوفر کجی میری.جوفر به درخت رو کرد گفت آنجا که نادر رفت.
کلوپاترا به جیمز باند گفت اومدی بجنگی. گفت مال ای حرفا نیستی.جیمزباند از جیبش تفنگ در آورد آب پاش بود حسابی کلو پاترا رو خیس کرد تب کرد مرد.
که هاکل برفین اومد وسط فیلم. رد شد نگاه کرد . نقشش در همین حد بود.
درخت که دید بازیگرا همه سیاهی لشکر شدن اومد وسط فیلم گفت من همان درختم. جوفر گفت تو تنه درختم نیستی.زد لگد به درخت.که سه نفر اومدن حافظ محیط زیست. جیمزباند که دید صحنه قاطی شده. گفت درخت از اول هم با من سرناسازگاری داشت. که حافظان محیط زیست رو به دوربین کردند و گفتند چه کار زشتی کردی.خیلی بد بود سر تکان دادن. خیلی عروسکی.تماشاچی ها دو تا بسته چیپس به وسط صحنه پرت کردند.که کارگردان اومد وسط فیلم.گفت تهیه کننده کم گذاشته والا ما قدمون هالوودی بوده.گفتند فیلم هندیه بالیوودیه.که آمیتا چاخان اومد وسط فیلم. یه تکه دستش رو نشون داد ساعت مارک برند پاکستان.قلی گفت فک هست.
خلاصه فیلم معنادار شد درخت شروع کرد شعر خوندن.چه شعری .گفت حالا که جیمزباند به من لگد زد بیخیال اما چرا پائیز برگامو شکست همه زدند زیر گریه. دو نفرم میخندیدند.که اون دو نفرم سرشون تو گوشی بود.یکی بلند شد گفت آزادی آزادی. گفتند الان چه ربطی داشت.گفتند مهم نیته.
که جیمز باند شروع کرد به دویدن تقریبا دو سوم فیلم با دویدن پر شد.میدوید میدوید. بعد رسید به یه کوچه.فیلم مال قدیم. اما داخل کوچه بینوه پارک بود.
زیر نویس رفت صاحب اتومبیل همکاری لازمو با عوامل فیلم نداشته.
کارگردان در نقش رهگذر از عابر پیاده رد میشد . که جیمز باند گفت ای سیاهی کیستی. گفت من رهگذر میباشم. گفت کجا میری. گفت خونه پسر شجاع.گفت ناراحتی گفت هر چی میرم نمیرسم. گفت گمشدی. گفت بدجور گفت آدرست کجاست. گفت سه راهی سرگردون بن بست برگردون.گفت این آدرسو اگه پیدا کردی منو با خودت ببر.گفت نمیشه .گفت چرا. گفت راهی میروم که دوره.گفت با اتوبوس برو خب. گفت نمیشه. گفت چرا. اینجای فیلم. پایانه باز بود.تیتراژ پایانی با آهنگ گل پامچال پخش شد.
تماشاچی ها هر کدام بلند شدند چند تیتراژ هم اضافه کردند به ته فیلمو همراه با لگد به در سینما اعتراض خود را ابراز داشتند.
که مصاحبه گر بیرون ایستاده بود و مصاحبه میکرد.
از قلی پرسید فیلم چجوری بود.گفت سطح درک فیلم بالا بود من از فیلم فهمیدم که نه جیمز باند نه هاکل برفین هیچکدام کار رهگذرو نکرد تو فیلم.
از بیژن پرسیدن. گفت من اگه بخوام به فیلم جایزه بدم. تخم مرغ رنگی میدم.
شخص دیگری که عصبانی بود گفت فیلم از نظر من سر و ته نداشت اما وسط فیلم درخت نقش اصلی بود.
نفر بعدی گفت فیلم درون مایه آزادی داشت گفت کجاش. گفت پایانه بازش نشان از بعد فیلم داشت من نگاهم بعد فیلم بود. لگدم همون نشانه بود.
نفر بعدی گفت کارگردان این فیلم امیدوارم این شغلو ول کنه همراه با فیلمنامه نویس برن تو کار مصالح.
که دیدن اه مصاحبه گر خود کارگردانه. گفتند این فیلمو تو ساختی. گفت من گناهی ندارم. تقصیر فیلمنامه نویسه.
خلاصه قلی رفت بالای سنگی ایستاد گفت تقصیر اینه که فیلم بد ساخته شده. تقصیر اینه که فیلم بینوه تو کوچه داره. تقصیر اینه که فیلم جای جیمز باند جوفر داره.
همه تحت تاثیر دست زدند. هورا کشیدند. که با آژیر همه متفرق شدند...
طنزنویس-حسام الدین شفیعیان
قلی که فهمیده بود تو روستاشون مسابقه گذاشتند.رفت ثبت نام کرد.همه با بنر قلی تو دیگه کی هستی برنده ی بی شک توی این مسابقه تو هستی.با عکس قلی و کد خدا و عکس قلی و مشتی و چند عکس دیگه تقریبا بنر دو متری با تمام عکسهای یادگاری زده بودند و سط میدان روستا.قلی زد وسط جمع گفت جمعش کنید.گفتند چرا گفت بنر من باید اینجوری باشه آگهی ترحیمه.کد خدا فوت کرده. مشتی فوت کرده. رفقا همه فوت کردند. فقط اون وسطی زنده هست اونم تو حالت بین فوت و حیاته.گفتند مهم نفس کاره. گفت هر نفسی چشنده مرگ هست.گفتند مهم اصالت تو هست. گفت مهم بجا بودنت هست کجا بودنت نیست. فهمیدن قلی تحت تاثیر ه گفتند قلی تو ستاره دار شدی.گفت من رو میخواد بندازید تو قلک.گفتند نه اونقدر ولی حرفات خیلی کلاس داره. گفت اتفاقا کلاس مهم نیست مهم نیست کلاس چندی مهم اینه کلاس قبلی مردود شدی یا نه.که فهمیدند قلی رفته دانشگاه تحقیق کردند دیدند بله از نهضت فارغ التحصیل شده.گفتند قلی تو از وقتی نهضت رو تموم کردی نهضت تازه ای گذاشتی. گفت بله من اصلان خیلی فرق کردم نگاه کنید من یدفه آرم میتیکمان در آورد همه شوکه شدند نشستند احترام گذاشتند.گفت من خود میتیکمانم.گفتند وای وای تو قبل اینکه بیای نفهمیدیم کی بودی حالا فهمیدیم تو میتیکمانی.گفتند میتیکمان چه آوردی برای ما.گفت. تو ای قلی زاده و تو ای قلی نزاده شما دو نفر به خاطر دستکاری در بنر مسابقه و اسم منو تغییر به قوقولی دادن و تو ای دستیار اون تو بنر دستکاری کردی و ته پسوند اسم منو به قوقولی گوگولی دو کار زشت کردید. دو نمره ازتون کم میشه.حالا اما شما اهالی قلی آباد.میخواهید من در این مسابقه ی سخیف و نحیف که نمیخوام اسمشو بیارم.منحوس ملوس میکی موس.کاکل زری و ناسوس و جیرفنت شرکت کنم. گفتند پس ما رقیب از کجا بیاریم گفت از تو لپ لپ.
خلاصه سمت عصر بود نماینده ی کل اصناف قلی آباد و مدیر کل صنایع نداشته ی قلی آباد و مدیر منابع طبیعی چند درخت و دو درخت کنده شده اومدند.و برای مساعدت با طرح قلی بیا تو مسابقه با قلی در این مرحله گفتمان کردند که نتیجه شد قلی با این مشارکت عظیم در مسابقه با بازوبنده نوشته شده قلی اهل مباحثه و گفتمان هست شرکت کرد.و در این مسابقه با زدن تو گوش رییس منابع طبیعی روستا به دور نهایی رسید. و با لگد به مدیر کل صنایع اخراج شد چون هر چی نداشته هست با ارزشتره.
و در نتیجه بعد این مسابقه قلی با کاندید شدن به عنوان مدیر صنایع نداشته انتخاب شد.و اختیارات مدیر این بود که نداشته هارو جمع کنه و تبدیل به داشته ها کنه. قلی تو این راه پیر شد و الان نزدیک 50 ساله دنبال صنایع میگرده.و تونسته یک پلویر بافت پشمکی و یک کیف گل گلی به صنایع اضافه کنه. و حاصل تمام تلاش قلی این بوده که اهالی محل با این صنایع توانستند به سازمان ملل ثابت کنند که اسم روستای مارو سر در ملل بزنن که بنی آدم اگر آدم شوند چون قلی در راه روستا شود آباد گردد هر چه روستا. که به واسطه وزن شعر سازمان ملل ریخت.
و الان نشریه تایمز و هیشوگل مونده تو گل که چجوری این شعر اینقدر معنی داره.که ملل نتونسته درک کنه. و قراره بره مریخ برسی شه و برنده جایزه ی اسکار میخ طلایی و هر چی از بیخ طلایی بشه.
خلاصه قصه نکته خیلی معنایی و بار زیاد حجم مفهومی داره. و نتیجه اخلاقی قصه اینه که درسته صنایع نیست در جایی اما ترکیب هر چی نیست میشه هست. خلاصه نتیجه اخلاقی رو با معیار سنجش شرکت کنندگان سنجیدند فهمیدند که نود درصد شرکت کنندگان در این نظر سنجی حدود نود و دو درصد خود قلی بودند.که رای دادند به این انتخاب قلی.و نتیجه غیر اخلاقی اون اینه که عاقبت سنجش همون عاقبت رنجش هست.
تازه هر چی که مال توست واسه ماست واسه ماست هست یک کاسه ماست. و نتایج زیاده منتها نتیجه اصل این امر اینه که درسته صنایع ندارم اما نظر سنجی که دارم. وسط میدان بنر ندارم اما آگهی ترحیم که دارم. و اصلان چرا باغچه ما بیل نداشت.و خیلی عمیقتر اون مسئله اصلی فراموش نشه هر کی به گل دست بزنه شاپره چجوری نیشش بزنه.بالا اومدیم پایین بود پایین اومدیم کجا بود قصه ی ما تموم شد بالا اومدیم دوغ بود پایین اومدیم ماست بود بالا اومدیم بوق بود پایین اومدیم دوغ بود خلاصه هر چی بود همین بود.
طنزنویس-حسام الدین شفیعیان
/پنلوپه و جهانگردی/
پنلو په که میخواست جهانگردی کنه قصد کرد بره پیاده جهانو بگرده نقشه ای که برداشت مناطق رو اشتباه زده بود جای قسطنطنیه و برکینافاسو از جزیره آدمخوارا در اومد یکی با استقبال زیاد و خوشحالی اومد سمتش لبخند زد گفت عجب آدم های خوبین ببین چه استقبالی کردن و گفتن تو اهل کجی هستی گفت من از کشور اونجا اومدم اینجا گفتند ما رسممون اینه که کسی که میادو به قبیله نشون بدیم بردن نشون دادنش همه گفتن اه چه آدم خوبی گفت ممنونم گفتن ما صبح کله پاچه بار میزاریم شما هم میخوری گفت نه من فقط اسپاگتی با نان جو دوست دارم گفتن در نمیاد گفت چرا گفتن فقط کله پاچه زنی بنام خودم میخورمت اومد جلو آشپز کل اونجا بود بهش میگفتن ناراحت راحت میخوره گفت به په که از اسپاگتی بیخیال کن فقط این که من میبینم ازش آش رشته در میاد گفتن چطور مگه گفت شانسمون بد زده باریک به جزیره اومده گفتن چگونه آیا گفت راحت 25 کیلو استخوان با نیم مثقال چربی من چجوری کله پاچه بار بزارم با این فقط برا سوپ قلم در میاد فهمید که اشتباهی اومده گفت من جک یاد دارم گفتن بگو بگو اگه راست میگی بگو بگو گفت روزی مردی رفت بقالی گفت ماست میخوام صاحب بقالی گفت منم آش میخوام همه ناراحت لبا تو هم رفته گفتن با این جک که گفتی رییس قبیله بهت رحم کنه گفت چرا گفت جک تو باعث ناراحتی ما شده گفت چرا گفت برا ما ماست مقدسه گفت ای دل غافل چه اندیشه مزخرفی دارین گفتن اه این دیگه راسته شقه فقط گفت نه حالا واستین من یه کاری یاد دارم شما خوشتان میاد گفتن چیه بگو ببینیم گفت من بلدم براتون غذایی درست کنم که اگه بخورین منو نمیخورین گفتن درست کن گفت مواد لازم گوشت راسته اصل به هم نگاه کردن گفتن ها همین سوسولوکو برا مواد لازم خوبه گفت نیم دهم مربع چربی نگاه بهم کردن گفتن توپولوکو برا این امر خوبه گفت مقداری نمک بهم نگاه کردن گفتن خودت خوبی گفت نمک برا آدمی خوب نیست گفتن پس بیخیال گفت مقداری فلفل تند اصل تند نگاه بهم کردن گفتن تونو تندول خوبه گفت نه اون شور میشه غذا . خلاصه دستور پختو که داد همه قبیله هر چی داشتن بدون ریا رو کردن همو گذاشتن وسط گفت همش همین رو دارین گفتن اگه اجازه بدی خودمونو تو کادو خدمت کنیم بهتون گفت الان مزنه یک کیلو گوشت تو اینجا چنده گفتن مزنه نمیدونیم ولی از نظر ما هر چی بشه خورد میخوریم به غیر از په و شرکا به غیر از سوسولو گفت چرا گفتن سوسوله خیلی کرم مارو پوستشو کشیده شده شبیه اردک گفتن الا به غیر بلا ما دوست داریم دیگه آدم نخوریم گفت چی شده چکار شده مگه میشه مگه داریم گفتن طبق رسوم جدید که همین الان تصویب شد هر کی آدم بخوره خیلی خله گفتن ما از الان به بعد آهن میخوریم گفت نه همون آدم بخورین سنگین ترین اینجوری همه میمیرید گفتن بی سواد هر چی آهن داشته باشه میخوریم گفت جلل القدرت چه زود پیشرفت کردن که نگاه کرد دید در کولش بازه لب تاب برداشتن دارن با فیبر نوری اونم چه سرعتی از کره جنوبی وصل شدن گفت چی سرچ کردید گفتن نوشتیم آدم خوشمزه اومد فوائید آهن برای بدن گفت سواد دارین مگه گفتن نه تو داری فقط گفت چجوری گفت ما آدم قبلی که خوردیم پرفسور بود فسفورش زیاد بود همه دانشمند شدیم. الان از اون به بعد ما خیلی تغییر کردیم و هممون پی اچ تی گرفتیم از دانشکده خوردن آدم با فوائد مفید گفتن اگه تو رو بخوریم هر چی بوده از دست میدیم و مغزمون کند میشه سرعت میاد پایین به کجا وصل میشیم جیبوتی اصلان اینترنتش خوب نیست گفتن ما آدمخوارهای با کلاسی هستیم مد هم بلدیم مثلان آدم چه جوری میتونه راه بره و جشن خشن داریم مد اونم چه مدی سه تا ده هزار تومن ببر بخور اندازه نبود بپوش اما اصراف نکن خلاصه فهمید اینا همینجور دارن سرچ میکنن که یدفه یکی از تو لب تاب اومد بیرون تاب گفت بی انصاف منو با خودت ببر گفتن تو کی هستی چجوری اومدی بیرون از تو لب تاب گفت ای دل غافل من رییس بوگل هستم اینقدر سرچ کردید موتور بوگل سوخت اومدم بگم شما چی سرچ کردید که اینجوری شدید گفتن ما از اینترنت استفاده درست کردیم در آن فهمیدیم که اینترنت میتواند خوب باشد نقطه.گفت باریک شما بیست گرفتید. گفتن چه موهای قشنگی داری برا رو کلاه ما عالیه گفت کلاه شما که دو متره تهشم بی متره گفت با چی بافتید گفتن بیخیال تو چه چشمای قشنگی داری که فهمید میخوان بخورنش گفت نه نگاه کنید من بهتون پیشنهاد جدیدی میدم اونم اینه که همون سرچ کنید موتور بوگل که هیچی موتور هر چی خواستید بترکونید اما منو نخورید گفتن احسنت تو واقعن مارو درک کردی ما آدمخوارهای با فهمو کمالاتی هستیم ما وقتی کسی بهمون بگه مارو نخور میخوریم بعد فهمید رفت تو جستجو غرق شد و په هم تو همین فاصله زمانی فرار کرد و دیگه جهانگردی نرفت الان کنار خونشون ماست میفروشه.