3 پس پیلاطُس از او پرسیده، گفت، آیا تو پادشاه یهود هستی؟ او در جواب وی گفت، تو میگویی.
14 به ایشان گفت، این مرد را نزد من آوردید که قوم را میشوراند. الحال من او را در حضور شما امتحان کردم و از آنچه بر او ادّعا میکنید اثری نیافتم.
16 پس او را تنبیه نموده، رها خواهم کرد.
4 آنگاه پیلاطُس به رؤسای کهنه و جمیع قوم گفت که، در این شخص هیچ عیبی نمییابم.
22 بار سوم به ایشان گفت، چرا؟ چه بدی کرده است؟ من در او هیچ علّت قتل نیافتم. پس او را تأدیب کرده رها میکنم.
6 چون پیلاطُس نام جلیل را شنید، پرسید که آیا این مرد جلیلی است؟
9 پس چیزهای بسیار از وی پرسید لیکن او به وی هیچ جواب نداد.
10 آنکه در اندک امین باشد در امر بزرگ نیز امین بُوَد و آنکه در قلیل خائن بُوَد درکثیر هم خائن باشد.
4 لیکن ای دوستان من، به شما میگویم از قاتلان جسم که قدرت ندارند بیشتر از این بکنند، ترسان مباشید.
15 پس بدیشان گفت، زنهار از طمع بپرهیزید زیرا اگرچه اموال کسی زیاد شود، حیات او از اموالش نیست.
/پیلاطُس/