باران سر فصل رنگین چند کمان ها
کمان در شگفت از دور زمین را
شکسته خم زده باران شکسته
زدر بر در زرنگین حجم گرفته
زشوق روزگار اشک جهانست
زبر در بر گرفته کمربند زمین را دور گردون
زحکمت در درون رنگ باران زبعد باران بهاری باد و طوفان
زفصل پائیز درختان زرد نشسته درون هر برگ قصه های نانوشته
زبرگ خاطرات دفتر غم زشادی بیدار شو ای غم در غم
زقلم در قلم واژه همی شد حروف منجمد باز در رگی شد
زرگ خون در طپش های تپیدن زقلب تاپ خورده تاب دریدن
زقلبم زخم در قلب نهانی خورشید فروزان شمع تابان جهانی
زخرم فصل خرم شد گرفته زباران چند فصلی خو گرفته
جهان شعر همی در شعر گفتن جهان را شعر در دفتر سپردن
زنقطه نقطه های ممتد شب زروز درد زروز غم سه روزی گر همی غم
زگوینده برای گفتن حرف زچند بیتی شمردن از دفتر درد
نهالی گر گرفتن در زخاکی زریشه زآبی تا به خاکی
گیاهی که درون سنگ رشد کرد درون سنگ شکستو واژه گل گشت
حسام الدین شفیعیان