18. چون دزد را دیدی راضی شدی که با او (باشی)، و نصیب تو با زناکاران است
10. شادی و خرمی را به گوش من برسان، تا استخوانهایی که کوبیدهای به وجد آیند
6. دشمنانم دربارة من به بدی سخن میگویند، که کِی بمیرد و نام او گُم شود
12. ما را مثل گوسفندان برای خوراک تسلیم کردهای، و ما را در میان امتها پراکنده ساختهای