مرگ واژگان

خسته از تمام خستگی ها

خسته از تمام دیدن سخت زمین

این هست قصه شکستگی درون خود

راه راه راه زمین

و یک حرف مانده از تمام حرف ها

حرف ها مانده درون گلوی تمام صوت ها

سکوت میبرد سکوت سرعت زمین

جمعیت چندین ملل از ملت های زمین

روخوانی تند از خوانش شعر کودکی  که میسراید کودکی را

بادبادک  چسبیده بر سریش شده از سنگینی

علت باد یا علت سنگینی بادبادک

نمیرود به آسمان سنگین بادبادک

حالا تمام غم سنگینی چیست سبک اما سنگین زمین چیست

براده ی استخوان بریده از تن سبک زده از غم ماتم زده از حرف

چیستی تمام چیستان ها معمای تمام بی سوالاتی ها و بی سوالی  از تمام سوال ها

مرد سروده درون خود واژگان آهن زده آجر درون قفسه کلمات را چینش زده

مرگ تمام واژه خورشید تابش روشنایی قصه فصل آستانه و پایانه...

حسام الدین شفیعیان

الفبای بدون حرفم-شمع سوزان درون برون-مسافر کلمات

در درون خود کوله باری از حرفم

من واژگان بارش از الفبای الف بدون حرفم

برایم نت هایی را فالش مکن که من نت چین نت های بی حرفم

زمستان قصه ی ما دارد آدم برفی من آدم برفی قصه های بی حرفم

سه نقطه تمام شعرهای ناسروده اولین سروده تاریخ بدون الفبای زندگی از الفبای حرفم

...

شمع دارد درون خود روشنایی از برون خود

شمع میسوزد برون خود در روشنایی برون خود

قصه میسوزدو شعر میسوزدو حرف روشن میشود

نقطه های سرگردان شعر را نقطه چین میکنند

پازل های خود خورده موش را درون پازل قطعه ای خورده

لانه از درون تنهایی بغض شعری درون فصل رویایی

امتداد تمام حرف های باران زده

سرما را هم آسمان بر هم زده

شور دویدن کودکی تندباد حوادث پائیز سرنوشت ممتد سکوت از رد شدن

انتهای تمام حروف  سرود زده دفتر تمام کاغذ ها را ورق زده

برگ داخل دفتر خاطرات را خیس باران نم نم پاک از حروف زده

شعر را قلابی درون تنهایی حروف را صید دل آتش زده

و منتهای تمام امتداد فصل بهار را فصل دیگر رقم زده

...

راه را  آه را دل را قصه را راوی را قطعات آدمی را

راه را درون غار را بار را زمین سرد را ماه را هوای ابری را

ناقوس درون شعله ور زده سوت سوت ایستگاه را ریل آهن زده

مسافری که میبرد درون خود کوله بار سفر

سفر در سفری که میبرد درون سبد از خالی از پر از خالی از واژه

واژه جوشش آتشفشان رویش فصل درون آتشفشان مذاب از ریختن درون خود

ساکت ترین کلمات رمان شلوغ ترین گیشه ی بمان صف طولانی مسافر کوچولو

ریختن سطل حروف درون کتابه قفس خورده از خاک

خاک درون قفس پرنده درون نفس شعر درون هجایا کلمات ماضی گذشته از بعید

سفسطه ی رد از انکار کلمات فلسفه ی ما بین شرقو و غرب داخل مرز جغرافیای ذهنی

خط استوای عقاید از دورچین مرغ و بال گرفته از فکر شلوغ

تمام تاریخ روزنامه های سبزی خورده ی گذشته

خود را قنداقه کن فصل تیتر خبرهای ناگذشته

فیل آهنی اسب مازاد از آهن تمام سفال های خالی

مدرنیته ی پست مدرن همان گذشته ی کلمات فصل نو

نو به نو شعر نو مدرن نو کهن نو

و خاطرات تمام بشریت نو...

...

حسام الدین شفیعیان

مرد فصل برگ ریزان مردی زمستانی

چقدر سخت هست سرمای درون بغض خود شکستن

خود بنگر درون خود شکستن

اینجا فاصله ای بین تمامی تنهایی هاست

چقدر فاصله ها چقدر نزدیکند

عبور رهگذری در درون تنهایی

مرد فصل پائیز زمستانی

نگاه کن میان توده های ابر فاصله هست

زمین انگار درون آسمان ولوله هست

غروب درون شعر غم میگیرد

اینجا هوا چقدر بی حوصله هست

رفته از درون تاریخ خود نگری

خود را بنگر اینجا فاصله ها هم بی نقطه بی حوصله هست

حسام الدین شفیعیان

رفته بودم

Pareidolia

سالهای دوری رفته از ذهنم

سالهای دوری از تاریخ ذهنم

رفته بودم برگردم رفته بودم از ذهنم

رفته از تمام خاطرات زمین

رفته بودم که شاید برگردم...

حسام الدین شفیعیان

طلوع و غروب

光の写真家細川卓哉の新着記事|アメーバブログ(アメブロ)

جسم ناسوتی سوت میکشد جسم ها روح میکشند

روح ها طلوع میکشند طلوع ها غروب میکشند

غروب ها شب میکشند شب ها روز میکشند

قفس جسم میشود روح قفس نمیشود 

روح قفسه میشود قفسه ها کتاب میشوند

کتاب ها فانوس میشوند فانوس ها کتاب میشوند

انسانها چه میشوند خاکها چه میبرند

و تابوت ها تار میزنند تار پیاپی میزنند

و خورشید ستاره را روز و شب را چرخش را و دور زمین چه میشود

حسام الدین شفیعیان